در حقیقت، دلایل جدی تری برای تلاش رهبری نظامی-سیاسی ارمنستان در توجیه گسترش دامنه جنگ در قره باغ وجود دارد.

به گزارش NOCOMMENT.az ، در نگاه اول ، گام های رهبری نظامی - سیاسی شکست خورده ارمنستان که در برابر ضربات ارتش آذربایجان عقب نشینی کرده و شکست خورده اند ، به عنوان تلاشی برای بیرون کشیدن کشور از شرایط دشوار ارزیابی می شود.

تقریباً همه تحلیل گران سیاسی بر این نظرند متفقند كه نخست وزیر ارمنستان احتمالاً با گسترش فعالیت های نظامی خود و درگیر كردن كشورهای ثالث در جنگ قره باغ به دنبال "حفظ خود" است.

در واقع هدف از حمله به شهرهای بزرگ و غیرنظامیان آذربایجان با موشک های بالستیک از خاک ارمنستان این است که آذربایجان را وادار به اقدامات تلافی جویانه یا پیشگیرانه در اعماق ارمنستان و به این وسیله درگیر کردن CSTO به ویژه روسیه است.

 

تصادفی نیست که CSTO (روسیه) قبلاً شکایاتی در مورد نابودی سیستم موشکی ضدهوایی اش در وردنس توسط ارتش آذربایجان و از طرف دیگر، مورد هدف واقع شدن شهرهای آذربایجان دریافت کرده است. ارمنستان تمام تلاش خود را می کند تا این مورد را به صورت "حمله به یکی از اعضای CSTO" جلوه گر کند و از روسیه خواستار عمل به تعهدات نظامی اش شود.

چند روز پیش پسکوف به سوال روزنامه نگاران ارمنستان در این زمینه پاسخ داد و گفت: "ادعای هر دو طرف در این خصوص در حال بررسی است". وی در پاسخ به سوال رسانه های ارمنستان مبنی بر اینکه آیا روسیه به این حمله پاسخ خواهد داد یا خیر، گفت "بیایید وقایع را پیش بینی نکنیم و منتظر نتایج تحقیقات باشیم" و نشان داد که آنها از اهداف ایروان آگاه بوده اند.

 

و البته خواسته رسمی ایروان همان چیزی نیست که به نظر می رسد. نکته ای که موضعگیری های احتیاط آمیز روسها از وقوف آنها بر آن یا ارزیابی آن به عنوان یکی از احتمالات حکایت دارد.

نکته این است که غرب در سناریوی فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی فعالانه از جدایی طلبی استفاده کرد. در نتیجه رویکرد خاص گورباچف رئیس جمهور شوروی به غرب، این جدایی طلبان بالاترین سطح حمایت را کسب کردند. دملی که توسط روسها در قره باغ از 150 سال پیش ایجاد شده بود عملا شوروی را بسوی انحطاط کشید. جنگ اول قره باغ در سال 1989 شروع شد و نام شوروی در عرض دو سال بعدی از نقشه ها رخت بربست.

این علائم در روند فعلی نیز منعکس می شوند. در واقع این سناریو مستقیماً به سوروس تعلق دارد. البته وقتی صحبت از سوروس است، در واقع ما در مورد سناریویی صحبت می کنیم که توسط غرب تهیه شده و از طریق سوروس اجرا شده است.

برای شفاف سازی روند کار ، می توانیم به وقایع دو سال اخیر نگاه کنیم: پس از جنگ آوریل 2016، به ابتکار روسیه در مذاکرات قره باغ کوهستانی پیشرفت هایی حاصل شد. "طرح لاوروف" تخلیه 5 منطقه و گشایش بعدی روند مذاکرات را پیش بینی می کرد. همچنین شواهدی وجود دارد که رئیس جمهور سابق و نخست وزیر ارمنستان، سرژ سرکیسیان این طرح را امضا کرده است.

 

در این مرحله است که "خیانت به روسیه" در ارمنستان به منصه ظهور می رسد ، "انقلاب نارنجی" آغاز می شود و سرکیسیان موافقت می کند قدرت را بدون هیچ مقاومت جدی به فرد مورد نظر سوروس، پاشینیان تحویل دهد.

در حقیقت ، دلیل روی کار آمدن پاشینیان به بن بست رسیدن سرکیسیان بر سر قره باغ بود: وی یا باید با این شرایط موافقت می کرد و یا از قدرت کناره گیری می کرد. سارگسیان راه دوم را انتخاب کرد.

سوروسيها كه پاشینیان را به قدرت رساندند طرح "كامل تر" داشتند.

 

به این سناریو نگاه کنید: بلافاصله پس از روی کار آمدن نیکول پاشینیان، او مجبور شد لحن گفتگوها با آذربایجان را تغییر دهد و در همه موارد لزوم برپایی جنگ را پیش راند. سفر پاشینیان به شوشا، تلاش برای تبدیل شوشا به "پایتخت"، تز "جنگ جدید و سرزمین های جدید" ، شعارهای "قره باغ ارمنستان است" ، تمایل به تغییر قالب مذاکرات، مناطق اشغالی - از جمله 7 منطقه در اطراف قره باغ کوهستانی – در این راستا قابل ارزیابی است. همه چیز برای شعله ور ساختن جنگ و رسیدن به جنگ بود.

 

 

در حالی که آذربایجان با صبر و حوصله پایبندی خود را به روند مذاکرات نشان می داد ، تووز مورد حمله قرار گرفت و به دنبال آن گروه خرابکار در لایه فوقانی رهبری ارمنستان در 27 سپتامبر سناریوی "جنگ جدید - سرزمین های جدید’ به منصه عمل گذاشته شد.

 

پاشینیان یا به عبارت دقیق تر، مشاوران و حامیان پاشینیان به خوبی می دانستند که آذربایجان با یک ضد حمله سنگین به این حمله پاسخ خواهد داد و از حمایت سیاسی بی چون و چرای ترکیه برخوردار خواهد شد. و همینطور شد ...

همه چیز طبق سناریو پیش می رود ، اما یک مسئله اصلی باقی مانده است: درگیری روسیه در درگیری.

روسیه در حال حاضر درگیر بسیاری از درگیری ها و مشکلات است: دونباس، اوستیای جنوبی و آبخازیا، سوریه، لیبی، بلاروس و حتی ونزوئلا از یک سو و جدیداً قرقیزستان.

 

با این حال، هیچ یک از این مسائل مشابه درگیری قره باغ نیست. اینجا جایی است که سناریوی سرنگونی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی باید با تغییراتی دوباره عملی می شد: روسیه باید درگیر در درگیری قره باغ شود و مانند اتحاد جماهیر شوروی شوروی از هم پاشیده شود. پیوستن به مسئله ای جدی مانند قره باغ در مواجهه با یک درگیری بزرگ - به ویژه در دوره پاندمی موجود و تحریم های غرب علیه اقتصاد روسیه- به نفع منافع ملی روسیه نیست. نباید از خاطر برد که ترکیه اعلام کرده است در صورت مداخله کشور سوم در قره باغ، از ارتش خود استفاده خواهد کرد. آیا روسیه می تواند علیرغم قدرت بالای نظامی خود و با صرف نظر از تمامی همکاریهایی که در کنار رقابت در سوریه، لیبی و نقاط دیگر دارند با آنکارا در قره باغ درگیر شود و منافع خود را فدا کند؟

 

ظاهراً این هدف اصلی غرب است: تشدید درگیری قره باغ ، فشار آوردن روسیه به درگیری و اعمال تحریم های اضافی، تحمیل خسارات سنگین تر در اینجا و مشتعل کردن دینامیکهای فروپاشی این کشور بزرگ (و نیز ترکیه ای که سناریوی غرب در سوریه و دریای مدیترانه را نقش بر آب کرده است).
نیکول پاشینیان در حال حاضر روی "مرحله دوم" سناریوی سوروس کار می کند.


با این حال، روسیه همیشه در این زمینه محتاط بوده است: سخنان پوتین مبنی بر "قره باغ مساله داخلی آذربایجان است" و پاسخ پسکوف در خصوص نابودی سیستم موشکی ضدهوایی در ارمنستان تصادفی نبود.

در هر صورت، یک کشور غول پیکر مانند روسیه از برنامه های غرب و سوروس آگاه است - و این نکته را می توان از محتوای گفتگوی تلفنی پوتین و اردوغان دریافت.

 

جنگ اول قره باغ در سال 1989 عملا براه افتاد و دینامیکهای ملی گرایی در سراسر اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی را در سطح بالایی تحریک نمود. به نظر نمی رسد پوتین اجازه دهد شعله های جنگ دوم قره باغ روسیه را درنوردد.

 

در هر صورت پوتین سیاستمداری نیست که تسلیم این سناریو شود. البته، نباید تنوع نیروهای داخل روسیه را فراموش کرد. در این کشور ، تعداد زیادی از این نیروهای تاثیرگذار از جمله لابی ارمنی و طرفداران ارامنه، توانایی زیادی در تأثیرگذاری بر تصمیمات دولت دارند.

 

1 1 1 1 1 1 1 1 1 1 میانگین 4.57 (از 7 رای)